تیر ۱۳۱۳۹۱
یکی از مشکلات و ویژگیهای شخصیتی شایع در بین انسانها و بویژه ایرانیان پدیده خودشیفتگی است .زمانی که اینجانب شاگرد شادروان دکتر سعید شاملو (پدر روانشناسی بالینی ایران) بوده ام یک بار از ایشان در یکی از کلاسهای دوره دکتری (درس اصول روانشناسی بالینی) پرسیدم که به نظر شما شایع ترین اختلال شخصیت در ایران چیست ؟.ایشان با قاطعیت گفتند:
اختلال شخصیت خود شیفته.(با توجه به تجربیات چندین ساله ای که در کار با این افراد دارم ونیز اجرای آزمون اختلال شخصیت ، به نظرم علاوه بر اختلال فوق اختلال شخصیت مرزی ، پارانویید و نمایشی نیز در ایران بالا باشد .بعدا با توجه به نتایج آزمونگریهای گذشته ام و رجوع به پرونده ها این آمار را به طور دقیق ارائه خواهم داد.).
این اختلال دشواریهای زیادی را در روابط بین فردی خصوصا زناشوئی ایجاد میکند چون فرد خودشیفته همیشه حق به جانب است و دنیا باید بر محور او بچرخد و ابر و باد و مه و خورشید به خاطر او در فعالیت باشند تا این شازده دهل خان میرزا !! در اسایش زندگی کند .؟! او همیشه از خود تعریف میکند حتی از چیزهایی که دارد و نیز از اقوام نزدیک خود.او متکبر است و انگار از دماغ فیل افتاده است . خود را بسیار زیبا با هوش و دوست داشتنی میداند .با این ویژگیها به خود حق میدهد که با دیگران مثل یک ابزار برخورد کند چون فکر میکند که از همه بالاتر است ؟!.در عشق هم اینگونه است . در اوائل آشنائی گرم و دوست داشتنی ظاهر می شود ولی بعد از ازدواج به تدریج سرد و بی اعتنا میشود .او کنترل کننده و از خود راضی است .همواره پر توقع و عقل در مشت است و چون باورهای خود را درست و بدون نقص میداند از طرف رابطه خود انتظار اطاعت بی چون و چرا دارد .
این اختلال در مردان بیشتر از زنان شایع است و معمولا با سایر اختلالات شخصیت خصوصا اختلال شخصیت هیستریانیک یا نمایشی همراه است .
انسان خودشیفته قادر به دوست داشتن دیگران نیست و دوست داشتن برای او نامفهوم است (مشاهده میکنید که دائم دیگران را مورد تمسخر قرار میدهد و با زیر دستان خود رابطه تحقیر آمیز دارد) .البته در اوائل ارتباط برای فریب دادن دیگران و صید انها از این مفهوم (دوست داشتن )استفاده میکند ولی همه اش فیلم و نقش بازی کردن است .باید توجه داشته باشید که افراد خود شیفته خوش سر و زبان هستند و در برخورد اول شما را جذب خود میکنند و در ضمن ظاهرا از اعتماد به نفس بالا و شاید کاذبی برخوردار باشند و حتی برای موفق جلوه دادن خود دروغ می گویند و بسیار بلوف میزنند .
از نظر اشترنبرگ عشق دارای سه جز یا سه مولفه است که عبارتند از: ۱-تعهد یا وفاداری ، ۲-صمیمیت و نزدیکی ۳-کشش جسمانی یا هوس . افراد خودشیفته دو مولفه اول را ندارند وخود این کافی است که زندگی زناشوئی را با مخاطرات جدی روبرو کنند .
در تئوری طرحواره درمانی که توسط جفری یانگ ارائه شده است افراد خودشیفته که دارای طرحواره استحقاق هستند،به سه گروه تقسیم شدند که به شرح زیر است:
۱-افرادی که در اثر تربیت ناز پرورانه بزرگ شده اند که به انها استحقاق ناب میگویند.این افراد هر چه در کودکی خواسته اند برایشان فراهم بوده است و والدین انها را لوس و نونور بار اوردند که درصد این افراد در جامعه ما کم نیست(همان شازده دهل خان میرزاها و قبله عالمها!!).
۲-افرادی که با زجر و محرومیت بزرگ شده اند که به انها استحقاق شکننده می گویند.این افراد یا از خانواده های طلاق هستند و یا شاهد تحقیرهای والدین و بزرگترها بوده اند و یا والدین آنها رابطه گرمی با کودکان و خودشان نداشته اند، یعنی رابطه زن و شوهر با هم نیز تعریفی نداشته که بماند دائم مثل س. و گ. به هم میپریدند(ببخشید و از رک بودنم نرنجید ،گاهی تا پرده یا عفت کلام دریده نشه ،حق مطلب ادا نمیشه).این افراد برای جبران افراطی احساس حقارت در خود، دست به رفتارهای خود شیفتگی میزنند.
۳-افراد خودشیفته وابسته ،که به دیگران آویزان شده و خود را مستحق این میبینند که افراد دیگر باید نیازهای انها را برآورده کنند.این حالت ترکیبی از طرحواره استحقاق از نوع خالص یا پیور و وابستگی است.
ملاکهای تشخیصی برای تشخیص افراد خود شیفته:
اگر از بین علائم زیر چهار یا پنج علامت در شما یا همسرتان وجود داشته باشد می توان به احتمال زیاد تشخیص اختلال شخصیت خود شیفته را اعمال کرد:
۱-خودبزرگ بینی و مبالغه در مورد توانائیهای خود(احساس مهم بودن افراطی).
۲-اشتغال ذهنی زیاد و خیال بافی افراطی در مورد پیشرفت و موفقیتهای نامحدود.
۳-این باور که فرد بی نظیر و استثنایی است ولی توسط دیگران درک نمی شود.
۴-نیاز شدید به تمجید و ستایش شدن توسط دیگران.
۵-احساس حق به جانب بودن در اکثر مواقع بدون شواهد کافی.
۶-استثمار دیگران .
۷ -ناتوانی در همدلی کردن با دیگران(قادر به درک احساسات و رابطه همدلانه با دیگران نیست).
۸-حسادت نسبت به دیگران و یا اینکه دیگران به من حسادت میکنند(مکانیزم فرافکنی).
۹-متکبر و خودبین بودن (منم منم زدن).
اگر گرفتار این افراد شدید حتما با یک روانشناس حاذق و کار بلد و با تجربه در مسائل زناشوئی در ارتباط باشید تا خدای ناکرده از چاله توی چاه نیفتید…..
در اینجا شما را به مطالعه مقاله استاد دانشمند خانم دکترنهضت فرنودی که اصلاحات جزئی در ان ایجاد کردم دعوت می کنم که از سایت پیام اشنا اخذ شده است.شعر زیر را نیز اوردم که وصف حال همسران انسانهای خود شیفته و از خود راضی است.دکتر دارابی.
در غم کسی اسیرم که ز من خبر ندارد عجب از محبت من که دراو اثر ندارد
غلط است اینکه گفتند دل به دل راه دارد دل من ز غصه خون شد دل او خبر ندارد.
خود شیفتگی یک بیماری روانی است که از سال ۱۹۸۰ شناخته شده است(قابل ذکر است که در دسته بندی جدید از بیماریهای روانی این اختلال در محور دو دی.اس.ام قراردارد و جزو اختلالات بالینی نیست و بیماری محسوب نمی شود بلکه یگ ویژگی شخصیتی به حساب می اید.. اصطلاح بیماری شامل اختلالاتی مثل افسردگی-اضطراب-وسواس -فوبیا -پانیک و مواردی مثل ان است-دکتر دارابی). جهان بینی یک انسان خود شیفته بر روی خودمحوری قرار دارد. او تشنه است و عطش تشنگی او در جلب توجه دیگران حد و مرزی نمی شناسد. هر چه بیشتر توجه مردم را بخود جلب کند، عطش او بیشتر می شود و همیشه یک انسان تشنه باقی می ماند.
رابطه ی او با دیگران یک رابطه ی یک طرفه است. او فقط دریافت می کند.
ما همگی با نوعی خود شیفتگی به دنیا آمده ایم و تقریباً تمام انسانها زندگی خود را با خودشیفتگی آغاز می کنند. یک نوزاد هنگامی که پا به عرصه گیتی می گذارد، یک دنیای کوچک و محدودی را مشاهده می کند که فقط خودش در درون آن زندگی می کند. او فقط نیازهای خود را می بیند که باید بوسیله دیگران آنها را برطرف سازد. ولی زمانی که نوزاد به سنین رشد می رسد، متوجه می شود که دنیایی که در آن زندگی می کند بزرگتر و پیچیده تر از دنیای کوچک و رویایی اوست که همه چیز را در خود می بیند. در این درک و توجه، والدین و اطرافیان او نقش مهمی را ایفا می کنند که به بچه ها تفهیم کنند این دنیا فقط در آنها و خواسته هایشان خلاصه نمی شود.
خودشیفتگی در حد متعادل خود، همانند پدیده های دیگر بد نیست و می تواند به اعتماد به نفس هم کمک کند. ولی هنگامی که از حد متعادل خود پا فراتر بگذارد، مشکلات زیادی را فراهم می کند.
طبق مطالعاتی که در این زمینه انجام شده فرضیه بر این است که بعضی از بچه ها و نوجوانان بخاطر عدم توجه و یا بی مهری ها و ستم های وارد آمده، برای خود دنیایی خیالی و ذهنی می سازند که لااقل از آن دنیای خیالی، خود مورد توجه قرار بگیرند(قابل ذکر است که این یک فرضیه است و ریشه روان کاوی دارد و پشتوانه علمی و طرفدار زیادی در بین روانشناسان ندارد. دکتر دارابی ).
این نوع افراد اگر هم معلومات و یا کالایی برای عرضه داشته باشند، تظاهر به آن و یا به رخ کشیدن این کالا به این و آن، حق اولویت را بر خود کالا بوجود می آورد. این پدیده را می توان در موارد مالی، اجتماعی، فرهنگی و غیره مشاهده کرد.
اغلب خود شیفتگان در پی معالجه نیستند، چون باور ندارند که بیمار هستند. آنها تصور می کنند که افرادی استثنایی هستند که هیچگونه نیازی به کمک و درمان ندارند.
بعضی از پژوهشگران معتقدند که خود شیفتگی زائیده ی خود شیفتگی است، به دیگر سخن از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود(این دومین فرضیه در مورد علت شکل گیری شخصیت خود شیفته است که پشتوانه علمی و طرفداران بیشتری در بین روانشناسان دارد مطابق این فرضیه افراد خود شیفته دارای والدین خود شیفته ای هستند و یا اینکه انها فرزندان خود را خود شیفته تربیت می کنند .در این تئوری بر اکتسابی بودن خودشیفتگی و نقش یاد گیری تاکید میشود. دکتر دارابی.)
افرادی که با انسانهای خودشیفته رابطه تنگاتنگ دارندباید توجه کنند که اگر از طرف این افراد مورد ملامت و یا عیب و ایرادگیری قرار بگیرند، نباید به آن اهمیت زیادی بدهند. این عیب گیری ها و سرزنش ها مربوط به جهان بینی و دیدگاه های خاص این خود شیفتگان است. یک زن و شوهر جوان خانه خود را عوض کرده بودند. یک روز خانم خانه که از پشت پنجره اطاق خود منزل همسایه را مشاهده می کرد، به همسرش گفت: «نمی دانم چرا لباسهای این همسایه که روی بند آویزان شده اینقدر کثیف است، انگار او این لباسها را با آب کثیف شست و شو می کند.
هر بار که این خانم از پشت پنجره این لباسهای همسایه را می دید این مسئله را با شوهر در میان می گذاشت. یک روز صبح که خانم طبق معمول به طرف پنجره رفته بود تا لباسهای همسایه را مشاهده کند، با تعجب و خوشحالی به همسرش گفت: «بالاخره انگار صدای نق زدن های من به گوش همسایه اثر کرد، امروز لباسهایش بسیار تمیز است.»
شوهرش لبخندی به لب زد و گفت: «عزیزم لباسهای او همان لباسهاست، من امروز پنجره ی اطاقمان را شُستم.»
خود شیفتگان به خاطر عدم شست و شوی پنجره ی دیدگاه خودشان همه چیز دیگران را تیره و تار می بینند. آنها برای پر کردن خلاء اعتماد به نفس خود تمام تلاش و کوشش خود را می کنند تا به دیگران بقبولانند که چقدر مهم هستند.
طبق پژوهش های روانشناسان، امکان عوض کردن انسانهای خود شیفته کار ساده و آسانی نیست. همانند جریان آب رودخانه ایست که بخواهید جریان آب را به عقب برگردانید. سخنان و عقایدشما برای آنها چندان اثری ندارد. نه باید به تعریف و تمجید گزافه گویانه این خودشیفتگان دل خوش کرد و نه از ملامت و سرزنش های آنها رنجید. شما بیش از یک وسیله برای این افراد نیستید. درعرض ۲۴ ساعت، در چشمان آنها از بهترین آدمها به بدترین آنها تبدیل می شوید.
افراد خود شیفته نمی توانند زیاد روابط عاطفی نزدیکی داشته باشند. آنها انسان های خود خواه، بی وفا و تشنه قدرت هستند.
آنها ابتدا در جلد انسانهای جذاب برای جذب شکار خود وارد صحنه می شوند و بعد از رسیدن به اهداف خود ۱۸۰ درجه تغییر جهت می دهند.
طبق آمارهای بدست آمده، مردان بیشتر از زنان به دام خود شیفتگی پرتاب می شوند.
معمولاً کسانی در دام خودشیفتگان می افتند که از عقیده و اعتماد به نفسی کافی بر خوددار نیستند.
در افسانه های قدیمی یونان داستانی آمده که مردی از فرط عشق ورزیدن بخود نتوانست به کس دیگری عشق بورزد. او عاشق تصویر رؤیایی که برای خود ساخته بود شده بود. در حقیقت عاشق و معشوق در یک کالبد انسانی قرار گرفته بودند.
یکروز در کنار یک دریاچه تصویر خود را در آب دید و چنان جذب و مدهوش این تصویر شد که خود را در آغوش این تصویر رؤیایی در آب انداخت و غرق شد. او خود را فدای تصویر رؤیایی خود کرد. اسم او «نارسیسوس» بود و واژه نار سیستیک که در زبان فارسی خود شیفتگی لقب گرفته است از این داستان افسانه ای به عاریت گرفته شده است .
رابطه ی او با دیگران یک رابطه ی یک طرفه است. او فقط دریافت می کند.
ما همگی با نوعی خود شیفتگی به دنیا آمده ایم و تقریباً تمام انسانها زندگی خود را با خودشیفتگی آغاز می کنند. یک نوزاد هنگامی که پا به عرصه گیتی می گذارد، یک دنیای کوچک و محدودی را مشاهده می کند که فقط خودش در درون آن زندگی می کند. او فقط نیازهای خود را می بیند که باید بوسیله دیگران آنها را برطرف سازد. ولی زمانی که نوزاد به سنین رشد می رسد، متوجه می شود که دنیایی که در آن زندگی می کند بزرگتر و پیچیده تر از دنیای کوچک و رویایی اوست که همه چیز را در خود می بیند. در این درک و توجه، والدین و اطرافیان او نقش مهمی را ایفا می کنند که به بچه ها تفهیم کنند این دنیا فقط در آنها و خواسته هایشان خلاصه نمی شود.
خودشیفتگی در حد متعادل خود، همانند پدیده های دیگر بد نیست و می تواند به اعتماد به نفس هم کمک کند. ولی هنگامی که از حد متعادل خود پا فراتر بگذارد، مشکلات زیادی را فراهم می کند.
طبق مطالعاتی که در این زمینه انجام شده فرضیه بر این است که بعضی از بچه ها و نوجوانان بخاطر عدم توجه و یا بی مهری ها و ستم های وارد آمده، برای خود دنیایی خیالی و ذهنی می سازند که لااقل از آن دنیای خیالی، خود مورد توجه قرار بگیرند(قابل ذکر است که این یک فرضیه است و ریشه روان کاوی دارد و پشتوانه علمی و طرفدار زیادی در بین روانشناسان ندارد. دکتر دارابی ).
این نوع افراد اگر هم معلومات و یا کالایی برای عرضه داشته باشند، تظاهر به آن و یا به رخ کشیدن این کالا به این و آن، حق اولویت را بر خود کالا بوجود می آورد. این پدیده را می توان در موارد مالی، اجتماعی، فرهنگی و غیره مشاهده کرد.
اغلب خود شیفتگان در پی معالجه نیستند، چون باور ندارند که بیمار هستند. آنها تصور می کنند که افرادی استثنایی هستند که هیچگونه نیازی به کمک و درمان ندارند.
بعضی از پژوهشگران معتقدند که خود شیفتگی زائیده ی خود شیفتگی است، به دیگر سخن از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود(این دومین فرضیه در مورد علت شکل گیری شخصیت خود شیفته است که پشتوانه علمی و طرفداران بیشتری در بین روانشناسان دارد مطابق این فرضیه افراد خود شیفته دارای والدین خود شیفته ای هستند و یا اینکه انها فرزندان خود را خود شیفته تربیت می کنند .در این تئوری بر اکتسابی بودن خودشیفتگی و نقش یاد گیری تاکید میشود. دکتر دارابی.)
افرادی که با انسانهای خودشیفته رابطه تنگاتنگ دارندباید توجه کنند که اگر از طرف این افراد مورد ملامت و یا عیب و ایرادگیری قرار بگیرند، نباید به آن اهمیت زیادی بدهند. این عیب گیری ها و سرزنش ها مربوط به جهان بینی و دیدگاه های خاص این خود شیفتگان است. یک زن و شوهر جوان خانه خود را عوض کرده بودند. یک روز خانم خانه که از پشت پنجره اطاق خود منزل همسایه را مشاهده می کرد، به همسرش گفت: «نمی دانم چرا لباسهای این همسایه که روی بند آویزان شده اینقدر کثیف است، انگار او این لباسها را با آب کثیف شست و شو می کند.
هر بار که این خانم از پشت پنجره این لباسهای همسایه را می دید این مسئله را با شوهر در میان می گذاشت. یک روز صبح که خانم طبق معمول به طرف پنجره رفته بود تا لباسهای همسایه را مشاهده کند، با تعجب و خوشحالی به همسرش گفت: «بالاخره انگار صدای نق زدن های من به گوش همسایه اثر کرد، امروز لباسهایش بسیار تمیز است.»
شوهرش لبخندی به لب زد و گفت: «عزیزم لباسهای او همان لباسهاست، من امروز پنجره ی اطاقمان را شُستم.»
خود شیفتگان به خاطر عدم شست و شوی پنجره ی دیدگاه خودشان همه چیز دیگران را تیره و تار می بینند. آنها برای پر کردن خلاء اعتماد به نفس خود تمام تلاش و کوشش خود را می کنند تا به دیگران بقبولانند که چقدر مهم هستند.
طبق پژوهش های روانشناسان، امکان عوض کردن انسانهای خود شیفته کار ساده و آسانی نیست. همانند جریان آب رودخانه ایست که بخواهید جریان آب را به عقب برگردانید. سخنان و عقایدشما برای آنها چندان اثری ندارد. نه باید به تعریف و تمجید گزافه گویانه این خودشیفتگان دل خوش کرد و نه از ملامت و سرزنش های آنها رنجید. شما بیش از یک وسیله برای این افراد نیستید. درعرض ۲۴ ساعت، در چشمان آنها از بهترین آدمها به بدترین آنها تبدیل می شوید.
افراد خود شیفته نمی توانند زیاد روابط عاطفی نزدیکی داشته باشند. آنها انسان های خود خواه، بی وفا و تشنه قدرت هستند.
آنها ابتدا در جلد انسانهای جذاب برای جذب شکار خود وارد صحنه می شوند و بعد از رسیدن به اهداف خود ۱۸۰ درجه تغییر جهت می دهند.
طبق آمارهای بدست آمده، مردان بیشتر از زنان به دام خود شیفتگی پرتاب می شوند.
معمولاً کسانی در دام خودشیفتگان می افتند که از عقیده و اعتماد به نفسی کافی بر خوددار نیستند.
در افسانه های قدیمی یونان داستانی آمده که مردی از فرط عشق ورزیدن بخود نتوانست به کس دیگری عشق بورزد. او عاشق تصویر رؤیایی که برای خود ساخته بود شده بود. در حقیقت عاشق و معشوق در یک کالبد انسانی قرار گرفته بودند.
یکروز در کنار یک دریاچه تصویر خود را در آب دید و چنان جذب و مدهوش این تصویر شد که خود را در آغوش این تصویر رؤیایی در آب انداخت و غرق شد. او خود را فدای تصویر رؤیایی خود کرد. اسم او «نارسیسوس» بود و واژه نار سیستیک که در زبان فارسی خود شیفتگی لقب گرفته است از این داستان افسانه ای به عاریت گرفته شده است .
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.