خرداد ۱۷۱۳۹۹
 

 تخیل(imajination) یکی از ویژگیهای بارز مغز انسان است.میتوان تخیل را اینگونه تعریف کرد،ایجاد و تغییر تصورات به شکل  غیر واقع گرایانه(امیرحسین دارابی).تخیل یعنی تصور کردن چیزی است که میتواند در دنیای واقعی وجود نداشته باشد و یا اینکه در گذشته و حال وجود داشته و ما آنرا در ذهنمان به تصویر میکشیم.تخیل اساس اختراعات و اکتشافات گوناگون است و بدون این قوه بسیاری از امکانات صنعتی و رفاهی بوجود نمی آمد.

 گاهی تخیل هنگامی بروز می کند که انسان با موانع، ناتوانی ها و نیازهای جدی مواجه شود. این دسته از عوامل می توانند انگیزه لازم برای فعال شدن قدرت تخیل را فراهم کنند پس در اینجا می توانیم آن ها را عوامل انگیزشی بنامیم. پس از ایجاد انگیزه ، فعالیت ذهن در مسیر تخیل آغاز می شود. اما این فعالیت ذهنی مستلزم وجود اندوخته های ذهنی پیشین است. مقصود از اندوخته‌ی ذهنی. نگاره های ذهنی، داده ها با تجربیات پیشین است. که حاصل برخورد و دریافت های انسان با محیط و پدیده هاست. تخیل هر کسی بر پایه‌ی اندوخته ها، دریافت، ادراک و شناختی که او از محیط پیرامون و از خود دارد بنا می شود. اگر از دانش و دامنه‌ی تجربی گسترده‌ای برخوردار باشیم ذهن ما امکان گسترده تری برای تخیل دارد و اگر دانسته ها تجربیات و اندوخته‌ی ما اندک و ناچیز باشد به همان میزان میدان تخیل ما کوچک، تنگ و حقیر خواهد بود. اوج پویایی و بارآوری تخیل هنگامی که تخیل به کنش می انجامد. بین کار و تخیل رابطه‌ایی دو سویه برقرار است بدین معنا که کار تخیل را گسترش می دهد و تخیل کار را در هنگام کار کردن ذهن امکانات و راه های تازه‌ایی کشف می کند و میدان کنش را گسترده تر می سازد.

نکته‌ی بسیار مهم دیگری که اینجا باید آورده شود عبارت است از رابطه‌ی کیفی تخیل با اندوخته های ذهن. اندوخته های ذهنی ما دانش، شناخت و دانسته ها و باور ما را شامل می شود اگر این دانسته ها و شناخت و باور ما بر پایه‌ای مستحکم استوار باشد بدیهی است تخیلی که بر مبنای آن شکل می گیرد تخیلی اصیل، درست، بار آور و سازنده است. و اگر شناخت، باور و ذهنیت ما بر پایه‌ای نادرست، معیوب و سست بنا شده باشد به همان میزان تخیل برآمده از آن نیز سست، نادرست و معیوب خواهد بود.

رابطه‌ی کیفی تخیل با عوامل انگیزشی نیز بر همین مبنا استوار است، اگر عوامل انگیزشی ریشه در نیاز، خواسته و ناکامی و آرزو های حقیقی با منشاء سالمِ انسانی نداشته باشند. انگیزه‌ی شروع فعالیت ذهن در مسیر شکل گیری تخیل سازنده نخواهند بود.

تخیل سازنده بنایی است استوار بر پی و پایه‌ای از نیاز های حقیقی، تجربیات و دستاورد های واقعی انسان و پلکانی است در مسیر رشد و بالندگی وجوه مادی یا معنوی زندگی بشر، و تخیل ویرانگر یا خیال بافی نه بر پایه و بن مایه‌ای حقیقی و درونی استوار است نه از نیازی انسانی سرچشمه می گیرد و نه به مقصدی بارآور و ثمربخش در زندگی مادی و معنوی می انجامد… خیالبافی می تواند شکل بیماری به خود بگیرد فرد یا حتی ملتی را به زانو در آورد، به کام جهل و اوهام فرو برد و از عرصه‌ی هستی محو کند…. “خیالبافی” و “تخیل سازنده”دو مسیر در دو جهت متضاد قرار دارند و آدمی را به دو مقصد متفاوت رهنمون می شوند …

 در روانشناسی و رواندرمانی از تخیل استفاده های فراوانی میشود.اساس هیپنوتیزم تخیل است.اساس رواندرمانیهای جدید مثل مایندفولنس و تئوریهای فراشناخت و اکت(act)،تخیل است.شفای کودک درون و بازسازیهای خاطرات تخیل و تصور ذهنی اسن.

برخی از افراد به صورت ذاتی یا ژنتیکی از تخیل بسیار نیرومندی برخوردار هستند و برخی نیز در این زمینه بسیار ضعیف هستند.میتوان با تمرینهای خاصی تخیل را پرورش داد.تصور اتفاقات قبلی،تصور منظرهای خاصی که در اطراف ما هست،مثل تخیل ساختمان و پارکهای اطراف ما و نیز یاد آری و تصور خودمان در درون منظره های تخیلی از جمله تمرینهایی است که تخیل را پرورش میدهد.هنرمندان به دلیل کارشان دایما از تخیل استفاده میکنند و به این دلیل تخیلات و تجسمات ذهنی زیادی دارند.

با استفاده از سایت رادیو کودک

متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.