مرداد ۱۷۱۳۹۹
رویکردهای شناخت درمانی-موج سوم
امروزه برای درمان اختلالات روان شناختی ( مانند اختلالات اضطرابی و اختلال افسردگی ) از روش های روان درمانی مختلفی استفاده می شود. هدف عمده از بکار بردن انواع مختلف روان درمانی در زمینه ی مقابله با اختلالات و مشکلات روانشناختی بوجود آوردن تغییرات مختلف در زمینه های عاطفی ، رفتاری و شناختی مراجعان می باشد تا آنها بتوانند با ایجاد این تغییرات با علایم بیماری مقابله ی بهتری داشته باشند. امروزه برای درمان اختلالات روانشناختی از روشهای مختلف روان درمانی استفاده می شود و براساس برخی از برآوردها تاکنون بیش از ۳۰۰ نوع روان درمانی ابداع شده است. از بین طیف وسیعی از روان درمانیها روان درمانگران تنها از چند نوع از آنها مانند روان درمانی شناختی –رفتاری و روان درمانی تحلیلی استفاده ی بیشتری می نمایند.
یکی از پرطرفدارترین روشهای روان درمانی درمان شناختی- رفتاری می باشد. دلایل زیادی برای استقبال زیاد روان درمانگران از درمانهای شناختی – رفتاری وجود دارد. از جمله ی این دلایل می توان به مواردی مانند کوتاه مدت بودن ، ساختار یافته بودن و تجربی بودن این روشها اشاره نمود. برای نمونه میانگین جلسات درمانهای شناختی- رفتاری بین ۱۲ الی ۱۵ جلسه می باشد در حالی که اجرای برخی از انواع روان درمانی ها (مانند روان درمانی تحلیلی ) امکان دارد بیشتر از ۱۰۰ جلسه طول بکشد. همچینن وجود ویژگی ساختار یافته بودن در روش های روان درمانی شناختی –رفتاری موجب شده است که تعداد تقریبی جلسات و برنامه ی درمانی که برای هر جلسه لازم است اجرا شود حتی قبل از اجرای درمان مشخص شود.
ریشه ی درمانهای شناختی- رفتاری به ابداع درمانی به نام رفتار درمانی برمی گردد . رفتار درمانی در اوایل قرن بیستم به دنبال فعالیتهای تجربی دو دانشمند روسی و آمریکایی به نامهای ایوان پاولف و جان واتسون ابداع شد . بعد از ابداع رفتار درمانی این روش درمانی در درمان برخی از اختلالات روان شناختی بخصوص اختلالات اضطرابی و درمان ترس های کودکان بکار رفت و در برخی مواقع نیز میزان اثربخشی آن خوب گزارش شد اما ناتوایی رفتار درمانی در درمان برخی دیگر از اختلالات روانشناختی موجب شد که توجه برخی از روان درمانگران روی استفاده از برخی تکنیک های شناختی جلب گردد و در نتیجه درمان شناختی- رفتاری بک و درمان عقلانی – عاطفی الیس ابداع شد.
درمانهای شناختی- رفتاری در طول تکامل خود از سه مرحله یا سه موج گذر نموده اند. مرحله اول یا موج اول ابداع رفتار درمانی است. در این مرحله درمانگران شناختی – رفتاری برای درمان اختلالات روانشناختی تاکید زیادی بر استفاده از رفتار درمانی داشته اند و همانطوریکه گفته شد رفتار درمانی توسط واتسون و پاولف ابداع شد. تکنیکهایی که در رفتار درمانی مورد استفاده قرار می گرفت بر پایه ی برخی از اصول یادگیری شرطی کلاسیک و یادگیری شرطی کنشی شکل گرفته بودند. درمانهای موج دوم عمدا شامل درمان شناختی- رفتاری بک و درمان عقلانی – عاطفی الیس می باشد و در این نوع درمانها بر خلاف درمانهای رفتاری تاکید زیادی بر استفاده از تکنیکهای شناختی در جریان درمان می گردد و هدف عمده از بکار بردن تکنیکهای رفتاری در این نوع درمانها تنها کمک به فرایند ایجاد تغییرات شناختی بود. بالاخره درمانهای موج سوم شناختی – رفتاری شامل درمانهایی هستند که از ابداع آنها بیشتر از دو دهه نمی گذرد . اکثر درمانهای موج سوم بر روی لزوم آموزش تکنیکهای ذهن آگاهی (Mindfulness) و تشویق مراجعان به پذیرش (Acceptance ) تجربیات شان تاکید دارند. درمانگران موج سوم درمانهای شناختی- رفتاری درطول اجرای درمانهای موج سوم شناختی – رفتاری برای رسیدن به اهداف درمانی از تکنیکهای مختلف رفتاری و شناختی استفاده می شود واهداف اجرای این تکنیکها عبارتند از :
۱- آگاهی مراجعان از تجربیات مربوط به لحظه ی حاضر
۲- ایجاد فاصله ی شناختی (Cognitive distance) بین افکار شخصی و تجربیات درونی
۳- رسیدن به حالت پذیرش (Acceptance) تجربیات درونی بدون قضاوت در مورد محتوای آنها
۴- کمک به شناسایی ارزشهای (Values) درونی و احترام گذاشتن بیشتر به این ارزش ها
امروزه برخی از درمانهای موج سوم شناختی- رفتاری گسترش زیادی یافته اند واین درمانها توانستند در درمان برخی از اختلالات روانشناختی بخصوص اختلال افسردگی ، اختلال وسواسی- اجباری و برخی از اختلالات اضطرابی موثر واقع شوند. از جمله مهمترین این نوع از درمانها می توان به درمان پذیرش – تعهد (Acceptance- commitment therapy) که اصطلاحا ACT نامیده می شود اشاره نمود . درمان پذیرش – تعهد ابتدا برای درمان برخی از اختلالات اضطرابی و درمان اختلال افسردگی اساسی مورد استفاده قرار گرفت و امروزه از این نوع درمان برای درمان اختلالات دیگری مانند اختلال وسواسی- اجباری نیز استفاده می شود. ابداع کنندگان درمان ACT اعتقاد دارند هدف عمده از استفاده از درمان پذیرش – تعهد افزایش میزان انعطاف پذیری ذهنی مراجعان می باشد.
انواع مهم درمان های موج سوم شناختی- رفتاری
۱-درمان پذیرش –تعهد (ََAcceptance- commitment therapy )
درمان پذیرش- تعهد (ACT) یکی از درمانهای جدیدی است که به موج سوم درمانهای شناختی – رفتاری تعلق دارد . این نوع درمان توسط هایس و همکاران (Hayes etal ) ابداع شده است. هدف اصلی از اجرای درمان پذیرش – تعهد یا درمان ACT افزایش دادن میزان انعطاف پذیری ذهنی مراجعان است. براساس مدل نظری درمان ACT کوششهای مراجعان برای کنترل محتوای تجربیات درونی اغلب ناکارآمد ، غیرمولد و ضررزا می باشد و لذا لازم است که به مراجعان آموزش داده شود که این کوششها را رها نمایند. کاربرد مهم درمان ACT در مقابله با بسیاری از اختلالات و مشکلات روانشناختی بخصوص اختلال افسردگی و برخی از اختلالات اضطرابی می باشد . در درمان ACT تلاش می شود تا به مراجع کمک شود که به حالت انعطاف پذیری روانشناختی یا ذهنی برسد و در این نوع درمان فرض برآن است که رسیدن مراجع به حالتهای پذیرش (Acceptance) ، پراکنده سازی (Defusion) افکار، رسیدن به حالت خود (Self) مشاهده گر ، ارتباط با لحظه ی حاضر ، بررسی مجدد ارزش ها(Values ) و انجام فعالیت ها همراه با تعهد (Commitment) می تواند حالت انعطاف پذیری ذهنی را در پی داشته باشد. از سوی دیگر در مدل درمانی ACT با کمک به مراجع برای ارتباط هرچه بیشتر با لحظه ی حاضر تلاش می شود که حالت توجه آگاهی یا ذهن آگاهی مراجع افزایش یابد و از نظر مدل درمانیACT رسیدن به حالت انعطاف پذیری روانشناختی عبارت است ازوجود این توانایی که مراجع بتواند رویدادها را به صورت کامل و بدون نیاز به حالت دفاعی تجربه کند.
در مدل درمانی ACT آسیب روانشناختی یا ابتلا به اختلالات روانشناختی زمانی اتفاق می افتد که حالتهایی مانند حالت اجتناب ، در قید و بند افکاربودن ،ناتوایی به توجه به رویدادهای زمان حال حاضر و وجود ارزش های (Values) غیر روشن در ذهن شخص حاکم بر زندگی او شده باشد.
اهداف درمان پذیرش- تعهد
برخی ازاهداف مهم درمان پذیرش – تعهد عبارتند :
۱-رسیدن به حالت پذیرش
در درمان ACT به موضوع پذیرش اهمیت زیادی داده می شود و از نظر ابداع کنندگان درمان ACT حالت پذیرش عبارت است قبول نمودن رویدادهای خصوصی (مانند افکار ، احساسات و حس های جسمانی ) به عنوان انواعی از تجربیات جاری است.
“به عبارت درست تر، پذیرش یعنی دست برداشتن از تلاش مذبوحانه برای تغییر”
درمانگران ACT حالت پذیرش را نوعی مهارت می دانند و اعتقاد دارند که میزان این نوع مهارت می تواند به کمک تمرینات مختلف افزایش یابد. از سوی دیگر از نظر درمانگران ACT درمواقعی که مراجع از صحبت نمودن در مورد برخی از موضوعات اجتناب می کند ، بطورمداوم در تلاش برای تغییرموضوعات گفتگوها است ، از تماس چشمی اجتناب می نماید و برای روبرو شدن با مسایل ناراحت کننده فعالیتی را انجام نمی دهد می توان گفت مهارت لازم را برای پذیرش ندارد و لذا در این مواقع می توان تمرینات مختلفی را برای تقویت حالت پذیرش به او ارایه نمود.
۲- نظاره گری افکار
یکی از اهداف درمانی درمان ACT آموزش مراجع برای پراکنده نمودن افکارش است . در طول درمان ACT ارایه ی تمرینات مربوط به پراکنده نمودن افکار ، به مراجع کمک می کند که افکار خود را بیشتر به مانند یک گزارش ورزشی ببیند. همچینن پراکنده نمودن افکار سبب می شود که مراجع بتواند افکار تجربه شده خود را به عنوان تجربیاتی که در حال رخ دادن است تصور کند. در درمان ACT اعتقاد بر آن است که مراجع زمانی که از روش پراکنده نمودن افکار استفاده می کند درعین حالی که افکارش را نادیده نمی گیرد لزوما آنها را هم دنبال نمی کند.
۳- رسیدن به حالت خود مشاهده گر
یکی دیگر از اهداف درمان پذیرش – تعهد (ACT) در نظر گرفتن حالت خود (Self) به عنوان حالت خود مشاهده گر است . در این نوع درمانی فرض بر آن است که اشخاص دو نوع حالت خود به نامهای حالت خود تصور شده و حالت خود مشاهده گر دارند. از نظر درمانگران ACT حالت خود تصور شده حالتی است که هر شخص از ویژگیها و صفات خود دارد اما حالت خود مشاهده گر حالتی است که هر شخص از آگاهی های جاری خود دارد و حالت خود مشاهده گر براساس توجه به تجربیاتی که در زمان حال حاضر روی می دهند شکل می گیرد . در درمان ACT فرض می گردد حاکم بودن حالت خود مشاهده گر در زندگی روزمره سبب احساس آرامش بیشتر شخص می گردد. درمانگر روش درمانی ACT در طول اجرای این نوع درمان تلاش می کند با کمک به مراجع برای برقراری ارتباط با لحظه ی حاضرحاکم بودن این حالت خود را درمراجعش تقویت نماید. به نظردرمانگران ACT زمانی که مراجع نسبت به تغییر بی میل است ، رویدادهای گذشته ی خود را بسیار ناراحت کننده و تاسف بار می خواند و مشکل در تمرکز و توجه دارد، حالت خود تصور شده بر حالت خود مشاهده گر وی برتری دارد.
( خود مشاهده گری یعنی خودت را ببین ولی واکنش و قضاوت نشان نده.یعنی دیدن افکار خود به عنوان فردی بی طرف و خنثی.چون همه افکار لزوما واقعیت نیستند و نباید به آن اهمیت داده شود.مثل نشخوار فکری در بیماران افسرده و وسواس فکری در بیماران وسواسی).
۴- ارتباط با لحظه ی حاضر
هدف دیگر درمانگران درمان ACT برقراری هر چه بیشتر ارتباط مراجع با لحظه ی حاضر می باشد. به نظر درمانگران پذیرش – تعهد زمانی ارتباط با لحظه ی حاضر رخ می دهد که ما افکار ، احساسات و حس های مختلف بدنی خود را به عنوان فرایندهایی که در لحظه ی حاضر رخ می دهند تجربه کنیم. به عبارت دیگر ارتباط با لحظه ی حاضر به عنوان تجربه ی هشیارانه رویدادهای درونی و خارجی در حال گذر است بدون آنکه نیازی به ارزیابی و قضاوت نمودن آنها داشته باشیم. از نظر درمان ACT برای ارتباط با لحظه ی حاضر کسب برخی از مهارتها لازم است و یکی از مهمترین این مهارتها انجام تمریناتی در زمینه ی کسب توجه آگاهی (Mindfulness ) می باشد . در تمرینات توجه آگاهی شخص بر روی فعالیتی که در حال حاضر آن را انجام می دهد متمرکز می شود و سعی می کند بر روی تمام ابعاد آن فعالیت تمرکزنماید. به نظر درمانگرانی که در زمینه ی درمان پذیرش –تعهد (ACT) فعالیت می کنند بهتر است زمانی از تمرینات مربوط به افزایش ارتباط با لحظه ی حاضر استفاده شود که مراجع خصوصیاتی مانندعجول بودن ، عدم احساس رضایت از لحظه ی حاضر و عدم آگاهی کامل از افکار ، احساسات و ارزش های خود را داشته باشد
کاربردهای مهم درمان ACT
یکی از کاربردهای مهم درمان پذیرش – تعهد در درمان اختلال افسردگی می باشد. در طول درمان ACT بیماران مبتلا به اختلال افسردگی در ضمن آنکه آموزشهایی برای پذیرش هیجانات منفی خود دریافت می نمایند برای تغییر این هیجانات نیزمورد تشویق قرار می گیرند. همچینن درمانگران درمان ACT در جریان اجرای این نوع درمان از تکنیکهای فراوانی مانند تکنیک تمرکززادیی شناختی (Cognitive diffusion ) برای کمک به ایجاد حالت ذهن آگاهی (Mindfulness) و گسترش دیدگاهی که در آن اصل عدم قضاوت پیرامون رفتارهای خود و رویدادهای محیطی رعایت شده باشد استفاده می نمایند
شباهتها و تفاوتهای درمان ACT با درمان شناختی – رفتاری بک (Beck)
درمان شناختی – رفتاری بک یکی از انواع درمانهای شناختی – رفتاری می باشد که پژوهشهای فراوانی بر روی موثر بودن آن در درمان انواع اختلالات روانشناختی مانند اختلال افسردگی ، اختلالات اضطرابی و اختلال وسواسی- اجباری انجام گرفته است . یکی از تفاوتهای مهم درمان ACT و درمان شناختی – رفتاری بک آن است که هدف اصلی درمان شناختی – رفتاری بک ایجاد تغییر دراعتقادات ناکارآمد (Dysfunction beliefs) و مقابله با افکار تحریف شده (Distorted) می باشد. در حالی که درجریان اجرای درمان ACT افکار مورد ارزیابی قرار نمی گیرند بلکه در این نوع درمان به کمک اجرای تکنیکهای مختلف ، مراجعان فرا می گیرند که به افکار خود تنها به عنوان رویدادهایی درونی نگاه کنند . یکی دیگر از تفاوتهای درمان ACT با درمان شناختی- رفتاری بک در زمینه ی معنای ارایه ی تکالیف خانگی در طول تمام دوره ی درمان می باشد. به طوری که بر خلاف درمان شناختی – رفتاری بک در درمان ACT هدف از واگذاری تکالیف خانگی ایجاد بازسازی شناختی (Cognitive restruction ) و تنظیم خلق (Mood regulation) در مراجعان نمی باشد بلکه هدف از ارایه تکالیف خانگی کمک به مراجعان برای افزایش میزان انعطاف پذیری شناختی و هدایت هر چه بیشتر مراجعان برای تماس با یک زندگی معنادار است . در مقابل تفاوتهایی که درمان ACT با درمان شناختی- رفتاری بک دارد شباهتهایی هم با این نوع درمان دارد . یکی از شباهتهای این دو نوع درمان استفاده ی مشترک هر دو درمان از انواع مختلف تکنیکهای شناختی و تکنیکهای رفتاری می باشد و شباهت دوم این دو نوع درمان ساختاریافته و کوتاه مدت بودن اجرای آنها می باشد.
۲-درمان شناختی- رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی Mindfulness behavioral cognitive therapy
درمان شناختی- رفتاری مبتی بر ذهن آگاهی یکی از انواع درمانهای موج سوم شناختی- رفتاری می باشد . یکی از کاربردهای مهم این روش درمانی در ارتباط با درمان اختلال افسردگی می باشد . مدل نظری درمان شناختی- رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی یا درمانی که با اسم اختصاری MBCT مشخص می شود توسط تیزدیل (Teasdale ) ، سیگل (Segal) و ویلیامیز (Williams) بیان شده است
کاربردهای مهم درمان MBCT
ابداع کنندگان درمان MBCTاعتقاد دارند که مهمترین کاربرد این نوع درمان در پیشگیری از عود یا بازگشت اختلال افسردگی می باشد. در یک مدل نظری که توسط تیزدیل و همکارانش در مورد علل بازگشت اختلال افسردگی ارایه گردیده است فرض می گردد که سه عامل وجود نگرش های ناکارآمد شناختی ، وجود سبک پاسخ نشخوار ذهنی و کاهش آستانه ی عصبی – زیستی در بازگشت اختلال افسردگی نقش دارند. به نظر تیزدیل و همکاران فعالیت طرحواره های منفی موجب ایجاد تفاوتهایی در الگوهای تفکر اشخاص می شود و این فعالیتها امکان دارد حالتی از الگوها یا سبکهای تفکر منفی را ایجاد کند . به نظر تیزدیل و همکاران اگر این فعال شدن الگوهای تفکر منفی در حالت حداقل خود باشد شخص امکان دارد تنها حالت موقت از پائین آمدن حالت خلقی در برابر تجربه ی یک رویداد غمگین کننده را تجربه نماید. از سوی دیگر ابداع کنندگان مدل درمانی MBCT اعتقاد دارند اشخاصی که در خطر بالا برای ابتلا به اختلال افسردگی قرار دارند موقعی که حالت خلق پائین را تجربه می نمایند توجه خود را بر روی موضوع تجربه ی افسردگی شان متمرکز می نمایند به عبارت دیگر سبک پاسخ آنان ازنوعی می باشد که اصطلاحا سبک پاسخ نشخوار ذهنی نامیده می شود اما اشخاصی که در خطر پائین برای ابتلا به اختلال افسردگی قرار دارند در مقابل تجربه ی حالت خلقی پائین از سبک پاسخ توجه برگردانی استفاده می نمایند. بالاخره تیزدیل و همکارانش در مدل درمانی MBCT پیشنهاد می نمایند که کاهش یافتن میزان آستانه ی فعالیت عصبی- زیستی می تواند ماشه چکان (Trigger ) ابتلا به اختلال افسردگی باشد.از نظر تیزدیل و همکاران شواهد کافی مبنی بر این موضوع وجود دارد که کاهش میزان آستانه های فعالیت شبکه های عصبی – زیستی می تواند ماشه چکان ابتلا به اختلال افسردگی باشد و یکی از عواملی که می تواند آستانه فعالیتهای عصبی – زیستی را کاهش دهد روبرو شدن با محرکهای استرس زای زندگی می باشد . همچینن در برخی از مواقع امکان دارد بدون آنکه شخص محرک استرس زای مهمی را تجربه کند میزان آستانه ی فعالیت شبکه های عصبی – زیستی به صورت خودکار پائین بیاید و در چینن حالتهایی نیز امکان بازگشت اختلال افسردگی وجود دارد.
نحوه اثر درمان MBCT
تیزدیل و همکارانش اعتقاد دارند که مدل درمانی MBCT به مراجعان خود کمک می کند که فاصله ی بین افکار و واقعیتهای موجود را کم نمایند. همچینن در این مدل درمانی تاکید زیادی بر روی ایجاد حالت تمرکززادیی (Decent ring) ذهنی می شود. در جریان اجرای مدل درمانی MBCT اجرای تکنیک تمرکززادیی ذهنی سبب می شود که مراجع افکار خود را منعکس کننده ی واقعیتها نداند . یکی دیگر از تکنیکهایی که دردرمان MBCT به آن اهمیت زیادی داده می شود تکنیک ذهن آگاهی (Mindfulness ) است. از قبل از ابداع درمان MBCT استفاده از تکنیک ذهن آگاهی به عنوان راهی برای کاهش میزان استرس و کاهش میزان دردهای مزمن مورد تاکید زیاد قرار گرفته بود . از نظر ابداع کنندگان درمانMBCT رسیدن به ذهن آگاهی به عنوان نوعی آگاهی از فرایندهایی است که در ذهن جریان دارند بدون آنکه شخص در مقابل آنها اقدامی انجام دهد و یا آنها را مورد قضاوت قرار دهد . در جریان اجرای این تکنیک شخص تلاش می کند که هر فکر یا احساس برانگیخته شده را در حوزه ی مورد تهدید را مورد پذیرش و تائید قرار دهد. به عبارت دیگر شخص با کمک تکنیک ذهن آگاهی توانایی مشاهده ی مستقیم افکار و هیجانات همراه با نگرش غیر قضاوت کننده به آنها را بدست می آورد. از سوی دیگر به کمک اجرای تکنیک ذهن آگاهی توجه به تجربه های درونی شخص مانند احساسات ، افکار و هیجانات کاهش می یابد همچینن ابداع کنندگان درمان MBC T اعتقاد دارند اجرای تکنیک ذهن آگاهی و رسیدن به این حالت می تواند ذهن را از نوعی شیوه ی پردازش اطلاعات که بکار بردن آن سبب افزایش میزان احساس اضطراب می گردد دور نماید.
نحوه ی اجرای روش درمانی MBCT
درمان MBCT درمانی کوتاه مدت است و در اغلب مواقع به عنوان درمانی برای جلوگیری از بازگشت اختلال افسردگی در بیمارانی که به کمک دارو درمانی و یا روان درمانی مورد درمان قرار گرفته اند مورد استفاده قرار می گیرد. شرخ مختصر اجرای درمان MBCT به قرار زیر می باشد:
چهار جلسه ی اول درمان MBCT به آموزش تکنیک ذهن آگاهی و آموزش عدم قضاوت نمودن در برابر تجربیات درونی لحظه ی حاضر اختصاص می یابد. همچینن در طی این چهار جلسات یک سلسله آموزش های روانشناختی مانند آموزشهایی در ارتباط با نوع علایم اختلالی که مراجع به آن مبتلا می باشد به او ارایه می گردد. در چهار جلسه ی بعدی درمان MBCT هدف عمده ی درمانگر آن است که مراجع ابزار لازم را برای جلوگیری از عود یا بازگشت اختلال روانشناختی که به آن مبتلا بوده است را بدست آورد. از جمله ابزاری که در چهار جلسه ی انتهایی درمان MBCT به مراجعان آموزش داده می شود که از آنها استفاده نمایند می توان به تکنیک پذیرش تجربیات درونی خود و تکنیک ایجاد فاصله بین افکار و واقعیت .اشاره نمود
شباهتها و تفاوتهای درمان MBCT با درمان شناختی- رفتاری بک
درمان MBCT شباهتها و تفاوتهایی با درمان شناختی – رفتاری بک دارد. از جمله شباهتهای این نوع درمان با درمان شناختی- رفتاری بک آن است که در درمان MBCT نیز مانند درمان شناختی – رفتاری بک به موضوع پیشگیری از بازگشت بیماری اهمیت زیادی داده می شود و در طول درمان کوشش می گردد که عوامل ماشه چکان ( Trigger ) بازگشت بیماری مورد شناسایی قرارگیرد . شباهت دیگر بین درمان MBCT با درمان شناختی –رفتاری بک در این موضوع است که در هر دو درمان بر لزوم آموزش بیماران برای شناسایی افکار خودکار منفی و لزوم نظارت بر افکار و احساسات در موقعیتهای ناخوشایند تاکید می شود. در کنار شباهتهایی که بین دو نوع درمان فوق وجود دارد تفاوتهایی نیز بین این دو نوع درمان وجود دارد از جمله ی این تفاوتها آن است که درمان MBCT نوعی درمان موج سوم شناختی – رفتاری است که بر پایه ی اصل پذیرش (Acceptance ) استوار شده است در حالی که درمان شناختی – رفتاری بک نوعی رویکرد درمانی است که بر پایه ی اصل ایجاد تغییر (Change Based ) استواراست. به عبارت دیگر می توان گفت در درمان شناختی – رفتاری مبتی بر ذهن آگاهی یا درمان MBCT به مراجعان آموزش داده می شود که وجود افکار ناراحت کننده در ذهن را تنها به معنای رخ دادن رویدادی در ذهن بدانند اما در درمان شناختی – رفتاری بک به مراجعان یاد داده می شود که در مقابل افکار ناراحت کننده در ذهن تلاش هایی را انجام دهند تا بتوانند این افکارناراحت کننده را با افکاری متناسب تر جایگزین نمایند..
منبع:سایت دکتر حسین لطفی نیا(دکترای روانشناسی بالینی در تبریز) و تشکر از زحمت ایشان،
متاسفم! ارسال دیدگاه بسته شده است.